<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7038877730669812115\x26blogName\x3dGOD\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://inthenameofmygod.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3dfa\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://inthenameofmygod.blogspot.com/\x26vt\x3d-3960238687641729694', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

GOD

هر كس به اندازه خدايي است كه به آن ايمان دارد...

 

ادراكات درك نشده

هر چيز كه درك مي كنيم مصداقي در جهان بيرون دارد. اما لزوماً آنچه ما درك مي كنيم همه آن چيزي نيست كه در جهان بيرون وجود دارد. چيست آن چيزي كه ما درك نمي كنيم؟
آيا همه ادراكات كنوني بشر از ابتدا وجود داشته يا بشر ادراكات خود را به مروركشف مي كند و هنوز در مسير كشف آن است؟
پاسخ به اين سؤال زماني مشكل مي شود كه در جواب آن، به احساسات، اين زير مجموعه ادراكات بشري هم فكر كنيم.

By maryam
On ۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه
At ۱۳:۳۵:۰۰
Comments :
 

for this post

 
Anonymous ناشناس Says:

هر کس تنها به اندازه دستانش از آبی دریا خواهد برد...

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ:
پس كاش به اندازه ي وسعت دريا بخش براندازه ي دستانش، به دريا بازگردد تا تمام آبي دريا را...

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام
آرزوهای من به بزرگی سوال شما نیستند
اما من هم سوالهایی دارم به همین بزرگی شاید هم حتی بزرگتر
منتظرم جوابهاتون رو ببینم
موفق باشید

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام!
چه متفکر. مریم جان نمی شناسمت. یعنی شما هم سمپادی هستی؟
خیلی از احساسات ما خیال و اینها توی دنیا وجور نداره!
جالب بود.ممنون.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام نسرين !
...لطفا به عنوان یک قادر متعال چیز کوچکی به من بدهید، برگ سبز، یک کتاب کوچک، یک جوجه حتی و به من بگویید فقط برای یک روز یا حتی یک ساعت میتوانم با خیال راحت داشته باشمش، به من بگویید که یک ساعت بی هراس این که هر آن از دستم بیرونش بیاورید مال من است....
منبع:/ http://teshne-hastam.persianblog.ir
به نظرم تو جواب سوال من را داده اي :
تودراين سوال بزرگت حسي بزرگ را بيان كرده اي در قالب آرزويي بزرگ. ادراكي كه تا بحال درك نشده پس برايش هيچ فعلي نداشته اي ويك صفحه ، "قادر متعال" را نوشته اي تا ادراك من(مخاطبت) را به ادراكت نزديك كني.
كيست كه نداندآنچه تو مي خواهي يك برگ يك كتاب يا يك جوجه نيست.
جاودانگي مالكيت ، مالكيت جاودانگي(ونه مالكيت عاريتي ) است. جاودانگي است . گذرا نبودن همه چيزيا حتي يك چيزيك چيز كوچك. تثبيت. بي زوالي، بي زوالي جوجه وكتاب وبرگ و من ومالكيت. و فراغت از اين همه تغيير. مخلوطي از همه اينها ونه دقيقاً يك كدام از اينها.....حسي كه تا به حال درك نشده ومن هم در بيان اين حس دچار مشكل شدم.
و نه واقعاً شايد داشتن اينها را، حتي داشتن اين حس را براي يك ساعت.
....اما برای من مهم است که یک ساعت حتی بتوانم به چیزی دل ببندم، دل ببندم و خیالم راحت باشد که نمیمیرد،...‌.
واين سوال بزرگ كه واقعاًچه چيز مال خودم است؟ جسمم... روحم...افتخاراتم ...اشيائم ...مالكيتم....
بله ! پس ادراكاتي درك نشده وجود دارند.....
منتظر سوالات بزرگتون هستم.
پيروز باشيد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام عطيه جان !
من هم تورا با وبلاگت مي شناسم و وجه تشابه سمپادي بودن.
بله من هم هستم.
تو فرضيه من را بكلي برعكس كرده اي! ادراكات درك نشده به نوعي مي گويد:
" خيلي از چيزها در دنيا وجود دارد كه هنوز در خيال و احساس (دايره درك) ما وجود ندارد. "
اما تو گفتي: "خيلي از احساسات ما وخيال و اينها، توي دنيا وجود ندارد."
عجب!

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام،
تشکر بابت سر زدنتان به نشریه ی دیرنو، و اینکه نظراتتان برایمان بسیار ارزشمند است.
بیش از برون، نیازمند کنکاش درونمان هستیم.
با آرزوی توفیق.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام!
آره مریم جان برعکسش کردم چون اونجوری هم درسته. و از عمد برعکسش رو هم گفتم.
راستی من معمولا 12-1 ظهر خونه نیستم اما امروز اگه بتونم برنامه رو می بینم. دوست دارم ببینم چیه که میگی جالبه. ممنون!
خداحافظت باشه!

 
 
Blogger maryam Says:

سلام عطيه جان!
اين "برعكس كردن" كه گفتم، قدري غلو آميز بود. اما اينكه مي گويي تعمداًً برعكسش كردي يعني: نسبت به حرف خود آگاهي كامل داشتي. پس بگذار من هم بدونم كه به كدام منظور هاي زير فكر مي كردي البته در بحثمان بهتراست حساب خيال واحساس را از همديگر جدا كنيم موافقي؟!:
اگر منظور تواز" خيال واحساسات ما تودنيا وجودنداره" اين بود كه اهميت ندارند و ياخواب و خيال اند بايد گفت:
انيشتين گفته :
"تخيل مهمتر از دانش است. تخيل فرمانرواي جهان است".
استاد شهريار خودمان هم مي پرسد:
"براي شاعر كدام بخش اصالت دارد واقعيت يا خيال ؟"وخودش پا سخ مي د هد :
"خيالات شاعر بيشتر مواقع اصيل تر از واقعيت اطرافش است".
اما اگه منظور تواز" خيال واحساسات تودنيا وجودنداره" اين باشدكه منكر وجود احساس بشي ، بايد بگم نمي توني. چون درجواب من دروبلاگت گفتي:"... خوشحالم...." پس اعتراف كردي در توتغيري بوجود آمده بود كه از آن به خوشحا لي تعبير نمودي .
واما اگه منظور تواين باشه كه:"در خيال ما چيزهايي وجود داره كه در دنيا وجود ندارد. يعني وجود خارجي نداره " مي خواهم بپرسم: از كجا اين قدر مطمئني ، مگه ما همه دنيا يا همه خودمون را تجربه كرده ايم؟
***
مشتاقم نظرت را درباره برنامه بدونم. بنويس.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام!
عزیز جان!ما یه چیزهایی رو توی ذهنمون می سازیم ولی به تحقق نمی رسه. مثل کوچیکش بعضی موفقیتهاییه که تا پای اهدای جایزه هم توی ذهنمون میریم ولی اون کار ما حتی رتبه هم نمیاره چه برسه به جایزه! پس این توی ذهن من وجود داشته ولی بیرون نه!
ما همه ی دنیا رو تجربه نکردیم اما می بینیم که بعضی چیزها که ذهنیات ما بوده وجود خارجی برای ما نداره!
برنامه خوبی بود. قبل از دیدنش فکر می کردم ریشه ی فمنیستی داره ( با همه ی بی اطلاعیم) اما اینجور نبود. یه خورده خود ما خانمها هم مقصریم.
خداحافظت باشه.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

هر چیزی که ادراک می‌کنیم می‌تواند مصداقی در بیرون داشته باشد ولی نه لزوما

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به عطيه:
سلام عطيه جان !
اما همين جايزه در ذهن ديگري وجود داشته و در بيرون هم برايش تحقق يافته. پس آن جايزه يك خيال قابل تحقق است. وتو نسبت به جايزه وموفقيت ادراك داري. آن را مي خواهي ودر باره آن حرف مي زني. منظور، جايزه خاص و موفقيت در فلان مورد نيست منظور پاداش وموفقيت به طور مطلق است. بحث خيال من وخيال تونيست. بحث مطلق خيال، عناصر خيال ونوع انسان است. همانطور كه احساس وادراكات نوع بشر را مطرح كردم.
مثلاً:
جاودانگي مفهومي است كه خيال و ذهن نوع بشررا به خود مشغول داشته . در داستا نهاي خضر نبي وچشمه حيات ، در اساطير ايران اسفنديار وتحقيقات امروزين دانشمندان انعكاس اين دلمشغولي را مي توان ديد.
مي توان پرسيد:
چه چيزهايي در خيال (ذهن) بشر هست و هنوز مصداق آن كشف نشده ؟
و يا برعكس مي خواهم بپرسم:
چه چيزهايي وجود دارد كه هنوز در خيال(ذهن) بشريت انعكاس نيافته؟
همانطور كه در باره ادراكات پرسيدم :
چه ادراكات و احساساتي هست كه هنوز توسط بشر درك نشده ؟

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به صادق:
با پافشاري براين تفكركه:
هر چيزي كه درك مي كنيم(درذهن ما وجود دارد) مصداقي در جهان بيرون دارد وگرنه به درك ما وارد نمي شد.
ممكن است خواهش كنم مثالي بزنيد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

به نظر من هرچه از ذهن انسان تراوش کند ممکن است یعنی بالقوه امکان شدنش هست چون ذهن انسان از عدم نیست
حال اینکه گاه نمیشود دلیل بر نبود ملزومات شدنش است یعنی مثلا اگر من تصور کنم که کاش من بال داشتم و میپریدم ممکن است من روزی بتوانم بپرم اما در حال حاضر نمیتوانم چون بال ندارم ولی میتوان اینطور تصور کرد که علم ژنتیک آنقدر رشد پیدا کند که بتواند در ژن من تغییری ایجاد کند تا بال در آورم و بتوانم بپرم
از پر حرفیم معذرت میخوام
اما از ادراکات
ادراکات انسان از وجودهای ذهنش نشأت میگیرد و هر کس میزان وجود ذهنیش و ممکن ذهنیش با دیگری فرق میکند و هرچه میزان وجود ذهن بیشتر باشد درک هم قویتر و کاملتر خواهد بود

توضیح:
کل کائنات و تمام موضوعات یا عدم است یا وجود است یا ممکن و ممکن از عدم نیست بلکه وجود بالقوه است!
یاعلی

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام من در خصوص سايت سمپاد سوال داشتم . سمپادي ها چه كساني هستند .
در سه يا چهار وبلاگ وسايت رفتم فقط بحث وجود دارد هيچ جا معرفي نشده اند. !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به حجت دانشجو:
شما در مقدمه خود تاييد كرديد كه هر چيز كه از ذهن تراوش مي شود (درك مي شود ) مصداقي دارد كه يا كشف شده يا نشده. يا موجود است يا امكان موجوديتش هست .
وضمن تاييد ضمني عدم ادراكها، درگام بعدي علت عدم درك را عدم" وجود ذهني" بوجود آورنده اش مي دانيد و اين امكان را قايل مي شويد كه ديگري آن" وجود ذهني" را داشته باشد وآن ادراك را درك كند. كما اينكه بودندكسا ني كه دايره دركشان وسيع تر از همه درك ديگران بود و حتي درك تمام ادراكات ممكن را شامل مي شد.
جاي اين سوال هست كه: اين "وجود ذهني" منشا ادراك، چيست؟ چگونه شكل مي گيرد وچگونه وجود ذهني، بيشتر مي شود؟ هر چه هست شما آن را منشا ادراكات انسان ناميديد.
بااين مقدمه اما، سؤال من هنوز به قوه خود باقي است كه دوباره واين باربه زبان شما مي پرسم:
چه وجودهاي ذهني هست كه هنوز در ذهن انسان نيست ؟
آيا بشر همه وجودهاي ذهني را يافته يا هنوزدر مسير كشف آن است؟
يا بالاتر از آن:
آيا اساساً همه چيزها مي تواند در ادراك بشر بگنجد يا به قول شما در قالب وجودهاي ذهني بشر در آيد؟

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به امير حسين رفعتي:
سلام!
متشكرم.
همه سعيم اين بود كه به اين نياز اساسي توجه دهم.
پيروز باشيد.

 
 
Blogger رضا Says:

سلام.
آرزوي موفقيت و صبر!

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام مریم
شاید ساعتها نیاز باشد تا بتوان در مورد سوال بالا صحبت کرد.
فرض کنید رویداد aاتفاق افتد.ما میتوانیم به عنوان مشاهده کننده دو نوع تفسیر کنیم. یک بر پایه احساس درونی (تاثیر رویداد بر ما) یا بیرونی (که صرفا منبعد به ان علمی می گویم).
اگر احساسی بگوییم که مطلق نیسست زیرا همانگونه که انسانها متفاوتند تفاسیرشان نیز متفاوتند و بسته به تاریخچه ادراکشان و تجاربشان دارد.پس در حقیقت رویداد میتواند تفاسیر متفاوت داشته باشد.
اما تفسیر علمی: علم بر پایه تئوری استوار است و به گفته استفان هاوکینگز
" تئوری چیزی نیست که خارج از ذهن انسان وجود داشته باشد (این جمله هر معنی میخواهد داشته باشه داشته باشد) ". و به نظر من ما سایه ای از رویداد را میبینیم چون جهان در اول خلقت 11 بعد واقیت داشته و 7 تای ان بر روی ماده بسته شده است و 4 بعد طول-عرض-ارتفاع و زمان مانده.پس چنانچه ما به طریقی قابلیت درک ان ابعاد را پیدا کنیم (چه از طریق عرفان - ریاضت -یا دستگاههای علمی پیشرفته) میتوانیم به ادراک بالاتر دست پیدا کنیم.پس باید گفت که بشر(یک شخص) و بشریت به عنوان خرد جمعی به مرور ادراکات خود را کشف یا غنی ترمی تواند بکند.
به امید موفقیت برای همگی
کریم

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به رضا:
سلام
متشكرم.دعاي خوبي بود.افسوس كه پيمانه صبر انسان زود لبريز مي شود.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به kareem:
سلام كريم!
آنچه بدرستي گفتيد درباره رويدادهاي بيروني وفهم علمي از رويداداست.
پس نمي توان گفت ما درك خودرا از رويدادها مي گيريم. برحسب درك خود رويداد را تفسير مي كنيم. رويداد وادراك برهم كنش دارند و بعضي وقتها در يك چرخه قرار مي گيرند ولي مستقل از همند.
اگر كشف ابعاد درست باشد:
در همان حال كه ما رويدادي را در 4 بعدآن به نظاره مي نشينيم شخص ديگري تمام 11 بعد يا بيشتر آن را درك مي كند وبه ادراكات جديد مي رسد. وبشر در مسير كشف اين ادراكات است.
يارويداد هايي اتفاق مي افتددر ابعادي خارج ازاين 4بعد وما اصلاً آنها را درك نمي كنيم من نمي گويم نمي بينيم چون ديدن در مورد ماده به كار مي رود.
از آنجايي كه ما موجوداتي صرفاً مادي نيستيم مي توانيم ادراكاتي خارج از 4 بعدي كه علم فعلاً فقط به آن ها پرداخته داشته باشيم. ضمن اينكه خود آن ابعاد7گانه باقي مانده از جمله ادراكات جديدند.
برعكس ادراكي به انسان دست مي دهدكه ناظر بر اين ابعاد بسته شده است اما علي الظاهر رويدادي مادي در ابعاد 4گانه اتفاق نيفتاده. آيا شما چنين ادراكي داشته ايد؟يامثالي از آن داريد؟

 
 
Anonymous ناشناس Says:

زندگی سرشار از عدم قطعیت هاست، پر از شگفتی ها - همین امر آن را زیبا میسازد. ما هرگز به لحظه ای نمیتوانیم رسید که بگوییم "من مطمئن هستم" چرا که با این جمله تمامی حوادث را نادیده گرفته ایم. درست مانند اینکه خودکشی کرده باشیم.
هیچ چیز زندگی قطعی نیست، طبیعت زندگی به غیر مطئمن بودن است و انسان هوشمند به خوبی میداند و شهامت پذیرش آن را دارد. آمادگی برای ماندن در حالت عدم قطعیت، اعتماد است. و این شگفتی بخشی از آزادی است .
خيلي مربوط به بحث نيست ولي خالي از لطف هم نيست.
قربانت
سميه ابراهيمي نژاد

 
 
Anonymous ناشناس Says:

ما درک می‌کنیم که یک + یک می‌شود دو. اما این یک + یک = دو مصداقی در بیرون ندارد.
حتی خود یک، خود دو هم مصداقی در بیرون ندارد.

دارد؟

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به سميه:
با طرح اين عدم اطمينان وعدم قطعيت ، ادركات درك نشده براحتي توجيه مي شوند و دست مرا باز گذاشتي تا هر امكان ديگري را هم به سوال بگذارم.
من مي توانم با كمك اين ويژگي جهان فعلي، ادراكات درك نشده را اثبات كنم و به بحث ربطش دهم.
فكر مي كنم آمادگي براي ماندن در حالت عدم اطمينان يك ورزش ذهني است كه از افتادن در دامان تعصبات جلوگيري مي كند و همان آزادي فكر است.
متشكرم

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به صادق:
اتفاقاً اين يك و دو و مفهوم جمع بودندكه از مصداقهاي بيروني خود آمدند. چيزي به اسم يك و دو نداريم اما اينها قبل از آنكه يك شيء باشند يك قرار دادند. دستگاه قرار دادي شمارش چنان با زندگي روزانه در آميخته و همگاني شده كه برايمان قابل تصور نيست : اعداد زماني اختراع شدند. پس بشر قبل ا ز آن چه مي كرد ؟
به ازاي هر گوسفند يك چوب مي گذاشت يا خطي رسم مي كرد وتناظر يك به يك برقرار مي ساخت. بعد از آن به جاي تناظر بين چوبها وگوسفند ها اعداد را به كار برد و به تناظر بين اعداد وگوسفند پرداخت واعداد را قرار داد كرد. چنان اين تناظر سودمند بود كه كم كم مصداقها كنار گذاشته شد. اعداد مفهوم مجردي يافتند. جداگانه روي كاغذ اعداد را جمع مي كرد، از هم كم مي كرد ونيازي به تناظر بيروني آن نداشت چرا كه نتايج نهايي آن با واقعيت بيرون تطبيق داشت.
قرن هاست دانشمندان مسايل واقعي خود را و مشا هدات خود را پيش رياضي دانان مي برند و آنها سعي در پيداكردن راه حل منجر به جواب براي آنها دارند. يونانيان به محاسبه مساحت زمين هاي خود نياز داشتند و مفهوم هندسه اقليدسي را شكل دادند. شرط بندي در قهوه خانه ها علم احتمال را پديد آورد و... ورياضي اين گونه پيشرفت خود را از واقعيات اطرافش مي گرفت.
نظام نظامند رياضي و ومفاهيم آن ، حيات خود را از كار آمدي آن در مصداقهاي بيروني ا ش دارد و اگر نمي توانست مشكل گشا با شد خيلي زود كنار گذاشته مي شد. سالها طول كشيد بشر كودكان خود را به مدرسه بفرستد تا فارغ از سوابق تاريخي ، رياضيات بياموزند:كه يك + يك مي شود دو و روند علم را وارونه جلوه دهد. كه يك + يك مي شود دو حالا برو و مصداقش را پيداكن.
اما همان جا هم كودك تنا ظر بين اعداد وانگشتانش را برقرار مي كند تا درك كند: يك +يك = دو.
وگرنه مفهوم مجرد 3+4=7 يعني چه؟ 3 يعني چه و4 از پيش خودچه معنايي دارد؟ مفهوم قرارداديي برآمده از واقعيت بيروني كه با همان هم بايد درك شود.
پايداري نظام رياضيات و هر نظام ديگر قراردادي يا غير قراردادي اشاره به واقعيتي دارد . شايد اگر دركي ديگر يا بالاتر به ما دست دهدكه مثلاً تمام اشيا را در درون خود وجدان كنيم ديگر نيازي به برقراري تنا ظر نداشته باشيم و نظام رياضي برچيده شود. فرض كنيم مانند مجردات تغيير نكنيم و مثلاً زمان بر ما نگذرد بنابراين ديگر زمان وساعت به دردمان نمي خورد چون مصداق بيروني آن يعني تغيير كه باعث بوجود آمدن مفهوم زمان وساعت شده براي ما از بين رفته است . اين كه تا چه حد مصداق بيروني اصيل باشد، پايدار باشد ودوام داشته باشد يا خود بر وا قعيتي( مصداقي) ديگر دلالت كند يا اساساً چگونه باشد بحث ديگري است...
طولاني شد:
سوالي كه شما پرسيديد وآنچه من نوشتم مي توا نست پست جديدي باشد بارگه هايي از فلسفه علم.
متشكرم.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام
با یک ( اتفاق ) بروزم.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام.
" کاش هرگز از آن سفر کوتاه اما دوست داشتنی وخاطره انگیز به آمستردام، باز نمی گشتم."
با "شب سگی" بروزم.
سر بزنید!

 
 
Blogger ص.ن. Says:

شاید یه جورایی بشه گفت یک در بیرون وجود داره اما صفر اصلا! اما ما چیزی به معنای صفر می‌شناسیم. و خیلی هم ازش استفاده می‌کنم.

«هیچی» وجود نداره.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به ص . ن:
جالب است كه صفر هم اختراع شد! آن هم توسط يك هندي و اختراع آن پس از اختراع ديگر اعداد به وقوع پيوست. مي خواستم اين مطلب را در كامنت قبلي بنويسم ولي از قلم افتاد. من اين موضوع را دبستان كه بودم از مجله اي خواندم. جالبتر آنكه شما هم سير تاريخي را عملاً تكرار مي كنيد و بعد از اعداد ديگر به صفر توجه نشان مي دهيد. هندي ها براي جاي خالي در چرتكه يك علامت گذاشتند و آن صفر بود. تناظر يك به يكش در بيرون هم مي شود : هيچ گوسفند. هيچ به معناي مطلق منظور نيست. صفرگوسفند دارم يعني من گوسفندي ندارم نه اينكه گوسفندي وجود ندارد! هيچ چون هيچ بود بي اهميت بود وعلامت متناظري نداشت بنابراين صفر مدتها از نظر رياضي دانان دور ماند. اهميت اين اختراع وتسهيلي هم كه بوجود آورد واضح است پس كاربرد وسيعي يافت. حتي بعضي مي گويند:رابطه اي بين صفر و بي نهايت وجود دارد!!!

 
 
Anonymous ناشناس Says:

Hello maryam

If you look at my answer again you will see I said we interpret the events we see and of course we interpret the events according to our perceptions. Now these perceptions are subject to change in time by known and unknown ways: science, experience and so on. About those seven dimensions they already exist but we still are not sure what they are. At least science is not sure. I can hypothesis and say one may be: telepathy (which you feel something from the distance regardless of the distance and these feeling may effect instantly which shows move more than speed of light ( in contrary to Einstein's special theory of relativity which says: nothing goes faster than light. Which consequently shows it (telepathy) is not by nature a materialistic phenomenon considering even science says in the beginning of time every particle left something in other particles. And this will leave us with a dilemma .Now some people will percept the same event we see differently. I believe what ever exist which we interpret exist in these 11 dimension of reality including our feelings. We just are not aware that they are manifestation of effect of those 11 dimensions. We as human one day should come to believe not to separate our understanding of the world around us separately and call some science, some philosophy, some feelings. I hope that I did not add to the ambiguity of the subject.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به كريم:
سلام!
شما درباره درك رويدادها بحث مي كنيد. اما آنچه من گفتم : ما دركمان را از رويدادها نمي گيريم يعني درك ما وجودي مستقل از رويدادها است. پس مي تواند تجربياتي مستقل از روي دادن يك رويداد داشته باشد. چيزي كه من به دنبال آن هستم.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

هرکسی آنچنان که احساس میشود هست نه آنچنان که هست میشود

وبلاگ خوبی دارید امیدوارم موفق باشید بازم مزاحم میشم

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به ناشناس:
سلام !
خواهش مي كنم. منزل خودتان است.
اما درباره جمله قصارتان "هرکسی آنچنان که احساس می شود هست" يك سوال دارم:
منظورتان آنچنان كه توسط خودش احساس مي شود بود يا توسط ديگران احساس مي شود؟
از حضورتان ممنونم.

 

Leave a Reply