<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d7038877730669812115\x26blogName\x3dGOD\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://inthenameofmygod.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3dfa\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://inthenameofmygod.blogspot.com/\x26vt\x3d-3960238687641729694', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

GOD

هر كس به اندازه خدايي است كه به آن ايمان دارد...

 

تعارض

عقل يگانه نجات دهنده است. بعد از سالها نگرش به اين جمع بندي رسيدم : اگر همه انسانها عقل داشتند انسانها با هم در نمي افتادند. همه مسايل را كه ريشه يابي مي كنم به عقل مي رسم عدم عقل در بوجود آوردن آن و وجود عقل درحل آن. اگر خدا همه انسانها را با عقل كامل خلق مي كرد هيچ كس گناه نمي كرد. وقتي اين نظريه مهم را با اين سؤال كه: پس چرا خدا همه انسانها را با عقل كامل خلق نكرد تا كسي گناه نكند؟ مطرح كردم جواب شنيدم: پس تلاش انسانها چه مي شود. اين كه ديگر كمال نيست.
همين چند روز از راديو با چشمان گرد و دهان باز كه حاكي از تعجب بود شنيدم : در پاسخ به سؤال مذهبي يك شنونده كه پرسيده بود درزمان حكومت امام زمان چگونه همه انسانها تا به اين پايه رشد مي كنند و نيكوكار مي شوند كارشناس مذهبي راديو گفت : امام زمان دست بر سرها مي كشد همه انسانها از نظر عقلي رشيد مي شوند و جامعه بشري نيكو مي شود.
و من با تعارض روبرو شدم. لطفاً مرا نجات دهيد.

برچسب‌ها:

 

for this post

 
Anonymous ناشناس Says:

عرض کنم که مشکل از جواب اوله بیشتر، چون مگه تو قرآن نداریم که آدمها به اندازه وسعشون مؤاخذه میشن خوب پس هرکسی در حد عقل خودش مؤاخذه میشه نه بیشتر از اون پس خیلی مهم نیست که آدمها چقدر عقل دارند، مهم اینه که چقدر استفاده میکنند!!!
اون حرف دوم و جواب هم خیلی معنی به ظاهر جمله نمیشه کرد من فک میکنم خود حضور امام زمان که بر اساس اعتقادات ما متصل به علم الهیه برای درست شدن جامعه و رشد اون مهمترین عامله.
جواب سوال اولتونم من بیشتر عقیده دارم که کاش منم دیوانه ای بیش نبودم!!!

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به حجت دانشجو:
بياييد گناه كردن را با مؤاخذه شدن با هم بياد نياوريم. گناه را باز داشته شدن از معرفت، لذت شناخت و وقت را تلف كردن در هيچ و پوچ بدانيم. ما مي خواهيم رشد كنيم و در جامعه متعالي زندگي كنيم. آنهم وقتي فكر كنيم براي ساخت سعادت ابدي خود همين 60 سال عمر در كره زمين را فرصت داريم. خودمان مي خواهيم شديداً وسعمان زياد شود بر عدم گناه. حالاخدا ما را مؤاخذه كند يا نكند . پس بياييد صورت سؤال اول را پاك نكنيم.
درمورد سؤال دوم جمله اي كه كارشناس ديني گفت را با توجه به توضيحات خود كارشناس دقيقاً و بي هيچ نگرا ني مي توانيد معني به ظاهر جمله كنيد.
اما جواب شما به سوال دوم، سؤال اول را دوباره و اين بار به گونه اي ديگر مي تواند طرح كند:
چرا خدا همه انسانها را در اتصال به علم الهي خلق نكرد تا كسي گناه نكند؟
خيلي متشكرم كه بر تعارضات من افزوديد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

عقل از لحاظ لغوي به معني قوه ي تميز نيك و بد اموره. همه ي آدما چند سالي توي دنياي مادي زندگي ميكنن و لازمه ي زندگي توي اين دنيا تميز نيك و بد هست. انسان بين 2 تا گريه زندگي ميكنه. گريه ي اول كه با اولين نفس متقارنه و گريه ي آخر كه با شيون مردم همراهه.
تا اولين نفس همه ي آدما به حكم عقلشون زجر اولين تنفس رو به مرگ ترجيح ميدن ولي تا به گريه ي آخر برسن اونقدر معني نيك و بد براشون مبهم ميشه كه يكي مايه ي گريه ي بقيه ميشه و يكي به خاطر بقيه گريه ميكنه.
پس من فكر ميكنم خدا ديوار عقل و براي بنده هاش مساوي چينده. اون بنده ها هستن كه بايد ديوار ارادشون و درست بچينن تا يك اتاق شايسته ي انسانيتشون بسازن. هر چقدر توي كارشون كم گذاشتن بايد هم جواب به خدا پس بدن.
و در زمان امام زمانم فكر ميكنم هر وقت انسان به دوران كهنسالي بشر رسيد و به عنوان يك ريش سفيد و گيس سفيد تجربه هاشو كنكاش كرد با حضور يك معلم تأثيرگذار مثل امام ميتونه گذشتشو جبران كنه و راه درست عقل رو پيدا كنه و اگه در گذشته با حضور پيامبران چنين نشده به خاط نوجواني بشر و بي تجربگيش بوده.به هر حال موفقيت به دنبال تجربه هست و متأسفانه تجربه به دنبال تصميم گيري نادرست.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام.
مي دانيد که فقط مي توانم در مورد نيمه دوم نوشته نظر بدهم.
بنظرم آنقدر در مورد اين قضيه نظريه پردازي شده که درک واقعيت تقريبا غيرممکن شده. مي توانم اينگونه بگويم:
تمام واقعيتهاي بيروني مي توانند و بايد بازتابي ازچيزي دروني باشند.
موفق باشيد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام دوستم
اولا ممنون از اینکه زحمت کشیدی و به من پاسخ دادی.......
اما در مورد این تعارض
برای من هم پیش امده در دوران نوجوانی یا حتی ابتدای جوانی برای خودم به شیوه اقای حجت دانشجو حل مساله می کردم ولی الان دیگر جواب نمی دهد راستش را بخواهی صورت مساله را پاک کرده ام ..... واما در مورد چیزی که از رادیو شنیدی . تو واقعا از رادیو و کلا صدا و سیما چیزی بهتراز این میخواهی . متاسفانه شان انها همین است و به جای کار عمقی و درونی کردن به یک سری سطحیات می پردازند البته مهم است که مخاطب عام هم داشته باشند ولی اگر کسی دنبال اضافه شدن معلوماتش می گردد از اینها کاری بر نمی اید
به امید دیدار دوست عزیز

 
 
Anonymous ناشناس Says:

در مورد حکومت امام زمان:
نکته اول اینکه انسانها باید به یک حد از رشد و تفکر برسند تا ظهور امام زمان ممکن گردد. بعد از آنکه امام زمان آمد فضای بازی ایجاد می کند و اعتماد به نفس به انسانها می دهد تا در این محیط آزادی که انسانها از از خود بیگانگی خارج شده اند در نتیجه جوشش و تبادل افکار به رشد برسند و این اساس سنت الهی است که امام زمان در آن مسیر قدم برمیدارد نه اینکه اجبارا انسانها به رشد برسند. در طول تاریخ هم دیده ایم که هر وقت انسانها در محیط آزادی قرار داشته اند و به خودشان اعتماد کردند رشد فکری زیادی کرده اند و این همان است که با شت بیشتر در زمان امام زمان صورت می گیرد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام!جواب دادم.
در مورد متنت هم باید روش فکر کنم.انشاالله میام و نظر میدم.
یا حق

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به ملكناز باقياني مقدم:
البته عقل لازمه زندگي پس از اين دنيا و در نشئه هاي ديگر هم هست. تاريخ نشان مي دهد بشر تا به حال پاندولي و نوساني عمل كرده. غير از علم كه خط سير عمودي در پيشرفت دارد و آن را مديون نخبگان است... هر عصر و زمان و در بين مردم تمام اقوام نو به نو زاده مي شوند انسانهاي فاقد رشد وكمال عقلي كه انسان را از بلوغ بشريت نا اميد مي كنند. شايد كلاً بشر رو به سوي تكامل عقلي دارد اما مي توان جامعه اي تصويركرد كه حتي يك انسان نا كامل باقي نماند؟ اميدوارم در كهنسالي بشر چنين شود.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به رضا :
سلام !
خوب اين نظريه جديدي است .كه اثبات آن را به خودتان واگذار مي كنم. اما اينجا واقعيت بيروني چيست ؟ نيكو كار شدن انسانها در دوران امام زمان ، كمال عقل انسانها بر اثر دست بر سر كشيده شدن آنها توسط امام زمان در آن دوران ، ......
پيروز باشيد.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به ياسمن :
سلام ياسمن !
مي داني كه ما در خلأ زندگي نمي كنيم. اگر حتي من از راديو تلويزيون اجتناب كنم باز هم با مردمي زندگي مي كنم كه از رسانه هاي ملي تغذيه مي كنند و ذهن و زبانشان متأثر از اين رسانه ها است .
به اميد ديدار.

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به حامد:
به درستي اعتقاد داريد : در محيط آزاد عقل عرصه بروز و ظهور خواهد يافت و به تمام معنا عرض اندام خواهد كرد. آزادي از جمله نيكويي هايي است كه بشر بر سر آن در اثر بي عقلي مناقشه و يقه گيري دارد. اگر انسان عقل كاملي داشت به موهبت آزادي مي رسيد و اگر موهبت آزادي داشت عقلش به كمال مي رسيد. پس در يك لوپ بسته مي افتيم از آزا دي به عقل و از عقل به آزادي.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

سلام دوستم
امیدوارم که از این لینک خوشت بیاد مصاحبه ای هست با مجری اردیبهشت
http://www.kharzar.blogfa.com/
قربانت و به امید دیدار

 
 
Anonymous ناشناس Says:

Hello dear Maryam.

I apologize for writing in English. As you know it is easier for me this way. About your question:
First I think that God will not give people true wisdom unless they have proved their merit. To me a world of people who are created that way is a world of lazy people who have gained something that they have not worked for it. And God will not do such a childish thing. To me wisdom is a process of evolution of mankind's mind including the understanding of the world around us to phenomena to the true meaning of sin. Something may not be wise today but later on to be proven wise (in what ever means including experience). Second I am not sure in any given time if people face between choosing the wise thing or the thing they like to do , which one they choose?. The wisdom or freedom. About the thing the person said on TV. I believe when Emam Zaman appears the world is like a room full of flammable material which his appearance ignite it . And the conflict between God's will and Man's will start with full force. WOOW what a conflict and mind burning struggle till mankind finally find that the TRUE wisdom is actually the TRUE freedom. End of evolution


Looking forward for your comment

Kareem

 
 
Anonymous ناشناس Says:

Hello dear Maryam.

I apologize for writing in English. As you know it is easier for me this way. About your question:
First I think that God will not give people true wisdom unless they have proved their merit. To me a world of people who are created that way is a world of lazy people who have gained something that they have not worked for it. And God will not do such a childish thing. To me wisdom is a process of evolution of mankind's mind including the understanding of the world around us to phenomena to the true meaning of sin. Something may not be wise today but later on to be proven wise (in what ever means including experience). Second I am not sure in any given time if people face between choosing the wise thing or the thing they like to do , which one they choose?. The wisdom or freedom. About the thing the person said on TV. I believe when Emam Zaman appears the world is like a room full of flammable material which his appearance ignite it . And the conflict between God's will and Man's will start with full force. WOOW what a conflict and mind burning struggle till mankind finally find that the TRUE wisdom is actually the TRUE freedom. End of evolution


Looking forward for your comment

Kareem

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به كريم:
سلام!
اين كه خداوند عقل تمام انسانها را كامل نيافريده، چرا؟
يا اگر جمله بالا را تعديل كنيم: عقل انسانها را آشكارا وبالفعل نيافريده، چرا ؟
مساله اي است كه فرض سوال اول من مطرح مي كند. واگر جواب آن چيزي باشد كه شما مي گوييد در تعارض با باورهاي ديني ما در باره امامان معصوم است. چرا كه بر طبق آن ما آنها را انسانهايي از ابتدا داراي عقل وعلم كامل مي دانيم. آيا اين مثال نقضي نيست از اينكه خدا چنين كارهاي بچه گا نه اي انجام مي دهد .
بابي باز كرده ايد در چيستي عقل: اگر بپذيريم عقل يك پروسه تكامل ذهن بشر است كه فهميدن معناي گناه را هم شامل مي شود. مي بينيم كه اين مفهوم، پذيرش نسبي بودن عقل را در بر دارد. اما من فكر مي كنم عقل، علم نيست كه نسبي باشد. بلكه عقل، مطلق است. حال بعضي از اين عقل مطلق كاملش را دارند وبعضي در صدي از آن را. درست است كه مهارتهاي زندگي متناسب با شرايط تغير مي كنداما فكر نمي كنم اين از مظاهر تكامل عقل باشد. شايد دنيا رو به اين جهت در حركت است كه انسانهاي بيشتري داراي عقل كامل باشند اما عقل، خودش كامل است .
در باره انتخاب عمل عاقلانه و آزادانه: فكر مي كنم همه انسانها در هر زمان فكر مي كنند عملي كه آزادانه يا بر اساس آداب ورسوم يا مصلحت يا عقل انجام مي دهند، عاقلانه است .
آنها بين عمل آزادانه و عاقلانه تفاوتي نمي گذارند. همه اعمال را با عقل خود مي سنجد و چون معيار عمل آزادانه وعمل عاقلانه، خودشانند هر عمل در آن لحظه براي ايشان عاقلانه بوده است. به هرحال نمي توانم ارتباط اين مطلب را با پست در بيابم و به نظرم بحثي جداگانه را مي طلبد.
در مورد سوال دوم، شما بر مفروضات وتوضيحات را يج در باره ظهور امام زمان خط بطلان كشيديد. بلكه آن دوران (زمان ظهور) را هم دوراني به دنبال جهان امروز مي دانيد هنوز كشمكش بين خواسته خدا وخواسته انسان ها وجود دارد. وانسانها در همين فرآيند ودر گيري جاري كه امروزه هم جريان دارد حقيقت را در مي يابند. راه صلاح را در پيش مي گيرند. درگيري كه شايد به گفته شما بسيار طولاني باشد.
هر چند كارشناسان هم از جنگ امام زمان حرف مي زنند اما با اين توضيح آن را همراه مي سازند كه در زمان ظهور امام زمان مردم دو دسته مي شوند: گروهي به ياري امام زمان مي آيند وحكومتش را مي پذيرند وگروهي كه مخافت مي كنند و كشته مي شوند. كشتار عظيمي رخ مي دهد. بعداز پايان جنگ امام بر سر آنها كه باقي مانده انددست مي كشد وآنها را از نظر عقلي تكامل مي دهد. تا بيمه كندكه ديگر حتي يك گنا ه هم رخ نخواهدداد.
ايده اي كه نظر شما ارايه مي دهد اين است كه قضيه به اين سادگي نيست كه در زمان ظهور امام زمان، هر كه امام ا ورا زنده بگذارد يا امام را همراهي كند از پيروان شود و لازم باشد امام براي ادامه حكومت عدل و داد و انجام نگرفتن حتي يك گناه بر سر او دست بكشد. بلكه لازمه پيوستن به امام زمان اين است كه دريك كشمكش، كه قبل از اينكه فيزيكي وعيني باشد، عقلاني و ذهني است به آنچه امام زمان مي گويد رسيده وپيروز شده باشد .واين است معناي انتظار. پيوستن به امام زمان پيوستن به آن چيزي است كه او عرضه مي كند ودر جريان اين پيوستن بر اثر انتخابي كه صورت مي گيرد نيكو شدن رخ داده است. كاملاً لازم وملزوم هم. نه اينكه پيوستن به امام زمان چيزي جداي ازتعقل ورزيدن و نيكو شدن باشد و مثلا ًاز روي اعتقاد به منجي عالم بشريت ومشاركت در ريشه كن كردن ظلم ويا مسلمان بودن يا با شنيدن نام مهدي فاطمه بر اثر باور ها ي ديني يا حفظ كردن وچك كردن نشانه هاي ظهورصورت بگيرد و بعد امام زمان بر سر اين پيروان ياري دهنده خود دست بكشد و آنها را از را ه هاي فرا بشري عاقل ونيكو كار كند.
كارامام زمان اين است كه سوالي را طرح مي كند وبه پاسخ و تعقل فرا مي خواند. انديشه ا ي را مطرح مي كند كه براي عده اي نا ما نوس است اگرحتي چهل روز دعاي عهد خوانده باشند و بارها بعد ازنماز گفته باشند : اللهم صل علي....وعجل فرجهم. وبراي عده اي دير آشناست آنهايي كه زودتر از خود سوال كرده باشند وبه جواب رسيده باشند منتظران واقعي. وآنها مي شتابند تا حرفهايي از سنخ خود بشنوند.
چالش ذهني چنان قوي است كه عقل بشر تكامل يافته يا عقل كاملش را بالفعل مي سازد. انسانها نيكو هستند كه در حكومت امام زمانند.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

Hello dear Maryam

The only answer comes to my mind is God has created a few people with true wisdom (aghl kamel) so to lead the rest to get to their maximum wisdom. But saying 14 people have true wisdom is not against what I said that if ALL people are created with true wisdom is childish. And from what you said about wisdom, it means God have given some true wisdom and some a portion of that imply that it is relative indeed because some action may be wise by the person who possess true wisdom but not so wise who has some portion of that.
You also said when ordinary people do some thing , they think it is wise so they do it. I say they do it sometimes even without thinking it is wise or not that’s not a matter for them , they do it because they are free to do it and I also like to ask the question What is wisdom?. To me it is ability to distinguish between right or wrong and if you are subjective observer not objective ( objective means not involving in the event or situation like seeing a movie, subjective means involving and have to do something) actually DOING the right thing. For example: When Emam Hossien chose what he did, stay and fight and die, he did with his true wisdom. It may appear to many it was from love of God (which I believe in case of true wisdom they are inseparable). And what he did may not look wise to some of his followers (so they left him). What he did may not look wise to his followers at the time, but it can be understand wise by many today because of the progress of their understanding of wisdom (taking into account the consequences of his action). Let me say leaping from distinguishing between the right and the wrong and actually doing the right thing can sometimes be an extremely difficult step. It means putting aside your own will, happiness, belongings and ….which I referred to generally freedom (freedom of action) or person's will.

As the rest or your comments thanks for expanding my idea and put it into beautiful sentences .
At the end I should mention that I believe wisdom manifest itself in action and action is in comparison with an aim in order to be called wise or not, which in this case purpose of creation again comes to play.

Good luck to all

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به كريم :
سلام!
شما مي گوييد: دادن عقل از ابتدا به مردم توسط خدا كار بچه گانه اي است چون در آن صورت مردم چيزي را بدست مي آورند كه براي آن تلاشي نكرده اند. كدام بچه گانه است :
دادن عقل كامل به همه مردم،
يا بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند ؟
اگر بگوييد دادن عقل كامل به همه مردم بچه گانه است ؟ باز مي پرسم چرا بچه گانه است ؟ و آنوقت شما خواهيد گفت چون اين يعني بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند پس اينطور مي شود : بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند بچه گانه است وخدا چنين نمي كند ومن مي گويم مثال نقض آن امامان معصوم هستند كه برطبق باورهاي ما از ابتداي خلقتشان عقل كامل و آشكار داشتند. پس خدا چنين مي كند.
درمورد عقل، دقيقاً همان را مي گويم كه شما از حرف من برداشت كرديد . اينكه يك عمل به نظر فردي درست و عاقلانه وبه نظر ديگري نادرست مي آيد وبه نظر فردي مباح از روي درصد هاي متفاوت عقل داشتن آنهاست وگر نه در پيشگاه عقل صددرصد، يك عمل تكليف روشني دارد.
اينكه انسان عملي را به خاطر آنكه آزادي انجام آن را دارد انجام مي دهد همين عملِ بر طبقِ آزاديِ خود را در آن حين عاقلانه مي داند. كنه ضمير او مي گويد عاقلانه است از آزادي خود استفاده كني واين فرصت آزادانه را از دست ندهي .وچرايي اين قضيه بحثي جداگانه را مي طلبد.
اما در تعريف عقل : به اعتقاد من عقل يك رسول است كه بايد انسان را به سمت خير مطلق هدايت كند. شايد نام اين خير مطلق را خدا مي گذاريد يا هر چيز ديگر. عقل چيزي است كه شما را به آن مي رساند . يك قطب نما. اين رسول و قطب نما نمي تواند نسبي باشد و باز تاكيد مي كنم عقل مطلق است. فقط مردم در داشتنش كم و زياد بهره دارند. اين همان چيزي است كه به اعتقاد من شما به زيبايي در مثال امام حسين، عقل كامل را غير قابل تفكيك از عشق به خدا عنوان كرديد.
در مثال امام حسين مي بينيم در همان زمانِ امام حسين 72 نفر بودند كه امام را ياري كردند (عقل كامل). اين ياري را عاقلانه پنداشتند و عده اي تنها گذاشتن امام حسين را شرط عقل دانستند. همان گونه كه خودتان ناخود آگاه اشاره كرديداين عمل امام حسين امروز هم در نظر بسياري يك عمل غير عاقلانه است. البته واقعيات تاريخ به همين ترتيب وشايد توسط همين افراد از روي بي عقلي يا مغرضانه كه آن هم نوع ديگري از بي عقلي است تحريف مي شود.در حالي كه اگر به واقعيات تاريخ رجوع كنيم عمل امام 100% عاقلانه است همان گونه كه در آن زمان 72 نفر از عقلا كه ماجرا به سمعشان رسيد تشخيص دادند . وهمين امروز عده اي آن را100% يك عمل عاقلانه تشخيص مي دهند.
من فكر مي كنم در مفوله "تمايز بين درست وغلط" و "عمل" : "تشخيص درست و نادرست" و " انجام درست" در نظر عقل كامل يكي است . يعني در نظر عقل كامل راحتي چنين است. نمي تواند چنين نكند يعني درست عمل نكند. عمل به آنچه درست تشخيص داده دقيقاً درراستاي قدم برداشتن درراه آرزوها، خوسته ها، شاديها و متعلقات صاحب عقل كامل است. اين درمورد عقل هاي درصدي صادق است كه بين تشخيص و عمل دو دلي وشك وترديد و فاصله وجود دارد.
عقل خودش را در عمل ، رفتار گفتار منش ودر تمام ريز رفتارها و اركان وجود يك انسان آشكار مي كند و يك عمل فقط با هدف عاقلانه يا غير عاقلانه اش محك نمي خورد. بلكه تمام اركان خود عمل بايد عاقلانه باشد. در واقع معناي وسيله فداي هدف نشدن.
از اينكه مجالي داديد تا درباره عقل واژه اي كه مهجور مانده بيشتر صحبت كنم بي نهايت متشكرم .
پيروز باشيد.

 
 
Anonymous ناشناس Says:

Hello dear Maryam.

I admit using the word childish was premature so please let me elaborate my idea further.

If we have a world of all people who have true wisdom we would have following consequences or questions:

1- There is no sin to commit for people with true wisdom doesn't do anything against there wisdom and this come inherently to them and very natural because they have been already created with that. There is no sin to be committed because there would be no situation to commit sin (they don't allow a situation to happen by nature). So speaking of committing sin or not is irrelevant for it doesn't exist. So actually they have satisfied our purpose of creation (not committing sin) in another world not their purpose of creation.

2- In this type of the world what is the purpose of creation. At the beginning they have the ultimate evolution. Why God create people then? So as well he should create just angels and not bother to create human. At least each angel can have a specific responsibility to do, something different than other angels. But in the case of a world with all wise people everybody comes to one conclusion in what to do ( it may be just worshiping God) as the purpose, for if they come to different conclusion , some should be more wise than others or purpose should not be clear to all ( which can't be for the have true wisdom)
Some may say there is no purpose of creation which it implies God has created uselessly which I am not happy with that. Some may say there is some purpose which is not clear for us and I say it is clear for them for they have the ultimate wisdom and they follow it immediately (which you also mentioned) and what I said before again applies.

3-If we deeply think about it, the world of all people being wise is like world of one person who just does one thing which is innate to him or her. While in the case of a world of 14 people with true wisdom and the rest have a portion of that, at least I can think of these 14 people having the purpose of helping others by taking their hands and bringing them to a higher level of wisdom and in doing so make them happy and share their happiness and joy as they evolve.

4- In this type of the world people should neither be happy that they have not committed sin (because it can't happens) nor following God's words for they have it already and naturally. And I can even say they can't imagine there can be sin in the world for it is not defined or they have not seen any example of that.

In case of true wisdom, it is really when we can call it true wisdom in comparison with the existence of not complete wisdom, existence of sin and so on. Therefore in that world nothing has been completed and it is complete in our notion.

But why to separate freedom of action from the discussions . It is because of the existence of freedom human can be higher than angels for they choose between right and wrong.
I don't think that whatever people do it is done because they think it (concisely or subconsciously) to be wise. Fort example committing suicide in order to escape from pain , satisfying their lust in some situations, committing murder and latter on their conscious make them to turn themselves in and … Which in these cases they are following their heart (Nafs) freely.

In the case of Emam Hossien if in your passage you mean those 72 people who followed Emam had true wisdom I am not in agree with that. Some may had extremely high level of wisdom but not true wisdom. Just Emam had and some either knew he had or they followed him because of the love they had for him and consequently had for God. And I have the following reasons to justify my points.

1- Hoor's situation which he was in doubt between choosing between right and wrong.

2- Question of Emam's son when Emam asked him what is death to you and he responded with this question: Aren't we right in what we are doing? After Emam said yes he responded so it is sweet to me.

Wisdom is (motlagh) in case of true wisdom and the rest of people have some wisdom which can evolve to a higher level not to a complete level. Even when they evolve to their maximum level of their wisdom (say in the after death life or in paradise ) they may be no reason to be alive anymore because everybody has satisfied his or her purpose of creation and life as we know it may be over by word of God.

WHAT MORE THEY HAVE TO LIVE FOR.

Not believing this means human is eternal as God isأ

 
 
Blogger maryam Says:

پاسخ به كريم:
سلام!
كلمه "بچه گانه" مشكل استدلال شما نبود . بلكه خود استدلال شما بود. مي توانيم به جاي كلمه "بچه گانه" مثلاً x را جايگزين كنيم. كه آنوقت مي شود:
شما مي گوييد: دادن عقل از ابتدا به مردم توسط خدا كار x اي است چون در آن صورت مردم چيزي را بدست مي آورند كه براي آن تلاشي نكرده اند. كدام x است :
دادن عقل كامل به همه مردم،
يا بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند ؟
اگر بگوييد دادن عقل كامل به همه مردم x است ؟ باز مي پرسم چرا x است ؟ و آنوقت شما خواهيد گفت چون اين يعني بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند پس اينطور مي شود : بدست آوردن چيزي كه براي آن تلاشي نكرده اند x است وخدا چنين نمي كند و من مي گويم مثال نقض آن امامان معصوم هستند كه برطبق باورهاي ما از ابتداي خلقتشان عقل كامل و آشكار داشتند. پس خدا چنين مي كند.
حال به جاي x مي توانيد هر كلمه اي بگذاريد. كليت استدلال تفاوتي نمي كند. نكته اصلي در استدلال شما اين بودكه دادن چيزي كه براي آن تلاشي نشده را خدا انجام نمي دهد و مشكل من از آنجايي ايجاد شد كه مثال نقض آن را يعني امامان معصوم وكساني كه خداوند به آنها لطف مي كند و عقل زيادي از ابتدا به آنها مرحمت مي كند و اينكه چقدر پاك تر و راحت تر زندگي مي كنند را مي بينم.
اما در استدلال كاملتري كه بيان كرديد:
شما دنيايي كه در آن مردم عقل كامل دارند را تصوير كرديد. دنيايي كه در آن همه فرشته گونه به عبادت مشغولند وگناهي نيست چون نمي تواند باشد. اما از نظر دور نداريد كه بحث عدم اختيار و نتيجتاً جبر نيست .
يك سوال : يعني 14 نفر كه عقل كامل دارند برانجام گناه ناتوان بودند يا اصلاً وسوسه نمي شدند؟ يعني آنها غير بشري بودند ؟
اما اين جا لازم است بگويم كه داشتن عقل كامل فقط باعث عدم انجام گناه نمي شود. مثلاً خشم يك نيروي انساني است كه مي تواند براي مدتي حتي چند لحظه عقل كامل را بپوشاند و زايل كند حتي عقل كامل انسان كامل را. هر چند انسان كامل خيلي دير به خشم مي آيد. يا حتي شهوت. انسان مركب از نيروهاي مختلف است.14 نفر هم فقط به واسطه عقل كامل از انجام گناهان مبرا نبودند بلكه به خاطر مجموعه عقل كامل ، علم خدايي و شهود بالا است كه البته هم از نتايج عقل اند و هم نيستند. با اين حرف شما مخالفم كه اگر همه انسانها عقل كامل داشتند ديگر توانايي بر انجام گناه نداشتند چون به طور ذاتي و طبيعي ولاجرم جبري نيكوكار بودندچرا كه اختيار انسان جايي نمي رود. همين طور كه بقيه نيروهاي تحريك كننده انسان جايي نمي رود. فقط انسانها بسيار بسيار توانا مي شدند برعدم انجام گناه .
من همچنان مي گويم عقل كامل است. نوع بشر در طول نسلهاي مختلف بشري به تكامل عقل نمي رسد بلكه در هر زمان انسانهايي با رنجهاي مختلف عقلي از 0 تا 100 در صد وجود دارند و البته هر انساني با هر ميزان عقل مي تواند آن را ارتقا بدهد يا به زباني ديگر آن را آشكار تر كند و حتي به 100 در صد برساند. كه در اين مورد هم با يد به توافق بر سر تعريف عقل برسيم پيشنهاد مي كنم عقل را دوباره تعريف كنيد.
اگر عقل نوع بشر جميع انسانها به مرور در طول نسلهاي مختلف به تكامل برسد و درحال تكامل باشد تا جايي كه انسانها ي نسل آخر ايستاده بردوش بي شمار انسان گذشته به عقل كامل برسند همان دريافت يكهويي عقل از طرف خداوند است. چون انسانهاي نسل آخر تلاش كل انسانهاي در طول تاريخ را تجربه نمي كنند و فوقش قدم آخراين تلاشها در رسيدن به عقل كامل را برمي دارندكه اين همان بي زحمت بدست آوردن مي شود.
و اما هدف خلقت را گناه نكردن نمي دانم اما آن را تعيين نشده يا به تعداد آدمها هم نمي دانم. شايد راههاي رسيدن به اين هدف متفاوت باشد اما هدف يكي است.
غير از اعمالي كه بر اثر خشم يا شهوت صرف انجام مي شود كه اشاره كردم در آن حال عقل زايل شده است، هر عملي كه انساني انجام مي دهد به نظرش عاقلانه است . عمل آزادانه در هر حال عمل عاقلانه به نظر انسان با همان در صد عقل خودش مي رسد و بين اين دو تفاوتي نمي بيند. اما آيا انسان بين آزادي خود و گفته خدا كدام را انتخاب مي كند كه يك بار درباره آن بحث كرديم بحثي است كه به نظر من مي تواند جوابهاي متعددي داشته باشد از جمله اينكه انسان آزادي خود را بر خواست خدا ترجيح بدهد اما همه صحبتها در باب انتخاب بين عقل و آزادي و نيز آزادي وگفته خدا بحث جدا گانه اي مي طلبد.
در مورد امام حسين :
البته من نمي توانم درباره كمال عقل 72 نفر نظر بدهم. بايد آنها را در جوانب مختلف زندگيشان نگريست و آنوقت نظر داد اما اگر بگوييم حر هم عقل كامل داشت بي راه نگفته ايم. شك و ترديد حر به خاطر داده هاي غلطي بود كه به او داده بودند. اگر به عقل كامل داده هاي غلطي بدهيد نتيجه گيري درستي نمي كند چون عقل، عقل است بينش و بصيرت و علم الهي و پيش بيني نيست. در محدوده داده هاي خود كار مي كند و وقتي داده هاي عقل حر كامل شد نتيجه گيري او هم از ترديد به يقين بر امام رسيد. واين نشان مي دهد كه فقط اعتقاد به امام و درست بودن راه او و كامل بودن عقل او و عشق به امام عامل محرك اصحاب، لااقل عده اي از اصحاب نبوده است .
و اما درباره شهادت من چنين روايتي نديده ام بلكه روايت را بگونه اي ديگر شنيده ام كه در آن شكل خود به بحث ما ربطي ندارد.
از توجه و دقت شما متشكرم.

 

Leave a Reply